سالگرد زلزله مرمره؛ روایت فیلمبردار آنادولو که 40 روز دنبال مادرش گشت
ایلکر اوزکاپ، فیلمبردار خبرگزاری آنادولو که در زلزله 17 آگوست 1999 مرمره مادرش را از دست داد، میگوید 40 روز دنبال مادرم گشتم و وقتی زیر آوار دیدمش، از حال رفتم.
استانبول/ خبرگزاری آنادولو
ایلکر اوزکاپ، فیلمبردار خبرگزاری آنادولو که در زلزله 17 آگوست 1999 مرمره در منطقه گولجوک بود و آن شب مادرش را از دست داد، در گفتوگو با آنادولو به تشریح آنچه در آن شب گذشت، پرداخت.
در ساعت 3:02 شب 17 آگوست 1999 زلزلهای به بزرگی 7.4 ریشتر استانهای یالووا، کوجاائلی، ساکاریا و استانبول در منطقه مرمره ترکیه را لرزاند.
مرکز وقوع این زلزله 45 ثانیهای شهرستان گولجوک استان کوجاائلی بود که طی آن هزاران نفر جان باختند.
با وجود گذشت 25 سال از این زلزله ویرانگر، هنوز خاطرات تلخ آن از ذهن بازماندگان پاک نشده است.
ایلکر اوزکاپ نیز یکی از آنهاست که آن شب عزیزان خود را از دست داد.
اوزکاپ میگوید: آن شب هوا بسیار گرم بود. با دوستانمان به جشن نامزدی در چینارجیک دعوت شده بودیم، وقتی از دوستانم خداحافظی کردم و به خانه آمدم، مادرم هنوز نخوابیده بود. وقتی از او پرسیدم چرا نمیخوابی، گفت: خیلی گرم است. میخواهم وضو بگیرم و «یاسین» بخوانم.
او میافزاید: بعد به بالکن رفتم. به ستارهها نگاه کردم، آنقدر نزدیک به نظر میرسیدند که انگار میتوانی با دست آنها را بگیری.
در حالی که او و مادرش برای خوابیدن آماده میشدند، حدود 15 دقیقه قبل از زلزله اصلی، لرزه خفیفی احساس کردند.
اوزکاپ میگوید: مادرم گفت «نترس، چیزی نیست. دعا کن، برو بخواب.»
او ادامه میدهد: بعد از زلزله بیدار شدم و تصورم این بود که انفجار رخ داده است. بدنم پر از خرده شیشههای شکسته بود. چطور زنده ماندم تقدیر الهی است. ساختمان ما فرو ریخته بود.
فیلمبردار خبرگزاری آنادولو درباره آن شب که به گفته او بسیار طولانی بود، میگوید: صاحب خانهمان را بیرون آوردیم و فرزندانشان را به طبقه پایین بردیم. همه از ناحیه پا و دست زخمی بودند. اما مادرم را پیدا نکردم.
اوزکاپ میافزاید: 40 روز دنبال مادرم گشتم و در روز چهلم به گولجوک بازگشتم. آن روز پذیرفتم که مادرم جان باخته است. خواستم حداقل پیکرش را پیدا و دفن کنم.
او میگوید: روز چهلم، گفتند که زیر آوار چیزی پیدا کردهاند. درست به طبقه ما رسیده بودند. حفاری را متوقف کردم و روی آوار رفتم. موهای مادرم طلایی بود. آنجا از حال رفتم. چشمانم را که باز کردم، در چادر بیمارستان نظامی بودم. مادرم را در کیسه جسد گذاشتند و دفن کردند. 25 سال گذشت. داغ آن هنوز تازه است. ما آن را فراموش نمیکنیم.
خبرگزاري آناتولي اخبار خود از طريق سامانه مدیریت خبر (HAS) براي مشترکین رسانهای ارسال و فقط بخشي از آنها را خلاصه و در وبسايت خود منتشر ميكند. بنابراين براي دريافت اخبار كامل ما، لطفا تماس گرفته و مشترك شويد!